حدود 15 نفر دانش آموز و سه ماشین :تندر 90، پراید و 206
البته لازم به تاکید است حرکت کاملا دانش آموزی بود و دبیران گرامی به دعوت ما به این سفر آمدند.
به همین دلیل این یک اردو با مدریت ما بود اما از آنجایی که معلمان همراهمان بودند نگران بودند که اگر اتفاقی برای ما بیافتد اولیا با آنها تصفیه حساب خواهند کرد. که از شدت نگرانی یکی از دبیران خواب های ناگوار جاده تهران-قم را شب قبلش دیده بود.
از آنجایی که مدیریت با ما بود طبعا به دلیل کم تجربگی مشکلاتی پیش میامد که یکی از آنها تقسیم دانش آموزان در وزن ها مناسب در ماشین ها بود که البته در اولین عوارضی درست شد.
القصه...
بسرعت خود را رساندیم تا به نماز جماعت ظهر و عصر در حرم مطهر حضرت معصومه برسیم.
ساعت حدود 12:55 دقیقه در پارکینگ حرم بودیم. (لازم به ذکر است پارکینگ حرم ازتکنولوژی جالبی برخوردار است بالای هر جای پارک یک چراغ برای نشان دادن وضعیت آن مکان داشت، خیلی تلاش کردیم بفهمیم که چطور کار میکند اما متوجه نشدیم)
از پارکینگ تا بالا 5 طبقه فاصله است پس کمی منتظر آسانسور ماندیم اما با توجه به تنگی وقت با پله رفتیم.
وارد حرم شدیم، سلام دادیم و به سرعت شتافتیم تا نماز ازکفمان نرود و شکر خدا نرفت.
قرار بود بعد از نماز و زیارت ضریح مطهر همه بالای سر قبر آیت الله فاضل لنکرانی باشیم.جمع شدیم و دبیران کمی صحبت کردند و به زیارت اهل قبور(علما) پرداختیم.
بعد از آن قرار شد تا به جمکران برویم و ناهار را هم همانجا بخوریم. ناهار، جوجه کباب بود که مرغش را یکی از دبیران شب قبلش تهیه کرده بودند و زحمت خرد کردن و اضافه کردن ادویه ها و چاشنی هایش هم کشیده بودند.
جایی در نزدیکی مسجد انتخاب کردیم و بساط منقل و جوجه کباب را پهن کردیم و 4، 5 نفر ماندیم تا کباب ها را آماده کنیم و به محلی که قرار بود بخوریم ببریم.
از آنجایی که من در قسمت پختن کمک می کردم جوجه کباب آنقدر خوب پخت که همه راضی بودند (در غیر اینصورت در نظر ها بیان کنید :-))
غذا را با تافتون خوردیم و به علت گشنگی زیاد برای من در حد بسیار خوبی لذت بخش بود.
راه افتادیم به سمت تهران ...
...ساـع
چند عکس هم در ادامه ببینیم